ترس و شهر

پنجشنبه 26 دی ماه سال 1387


ترس از جنایت اعتماد به نفس زنان را کاهش داده و دسترسی آنها به فضای عمومی را محدود میکند. کاسکلا(1997) ترس زنان را بازتابی از ساختارهای قدرت جنسیتی جامعه ی بزرگتر می داند. او این دیدگاه را که ترسو بودن از خصایص زن بودن است را به چالش کشیده  و به پیروی از مسی معتقد است ” محدود کردن تحرک زنان چه در کاربری فضا و چه در کسب هویت ‏ٌوسیله ای برای زیر سلطه بردن آنها بوده است.“

خصایص جامعه ی فنلاندی بربرابری جنسیتی و تحرک آزادانه ی زنان در اموری از قبیل تصمیم گیری سیاسی و مشارکت در بازار کار صحه می گذارد و فنلاند در این امر از بسیاری کشورهای دیگر پیشی گرفته است. زنان به طور معمول تا زمان بسته شدن رستوران ها در ساعت 4 صبح بدون همراهی مردان بیرون می روند. چهره ی شبانه ی شهر فنلاندی جنسیتی نبوده و زنان تا اندازه ای که در شهر های انگلیسی ـ امریکایی ادعا می شود از حضور در حوزه ی عمومی محروم نیستند. کاسکلا ترس از جنایت را صرفاَ ناشی از جرم نمی داند بلکه آن را نشانه ای از مناسبات قدرت می داند که زنان در آن قرار گرفته اند. او می پرسد: آیا زنان فنلاندی واقعاَ در فضای عمومی به چشم می آیند؟ فضاهای عمومی فضاهایی روزمره و در دسترس اند که فرصت کسب هویت و مدیریت ” خود“ را فراهم می کنند. جرات و توانایی استفاده از فضاهای عمومی همزمان به بازتولید و بازتعریف فضا و ”خود“ می انجامد. کاسکلا تحلیل خود را بر سرگذشت 43 نفر از زنان 20 تا 82 ساله قرار داده است که بعضی از آنان تقریباَ شب های تعطیلات آخر هفته را در مرکز شهر می گذراندند و بقیه با فرزند کوچک خود زندگی های شخصی تر و محدودتری داشتند.

 این واقعیت که زنان باید از فضای عمومی بترسند هر چند جنایت علیه زنان معمولاَ در فضای خصوصی روی می دهد در تایید اجتماعی ترس به صورت اخطارهای والدین و غیره سهیم بوده است.تحقیق نشان می دهد با این که مردان جنایت بیشتری در فضای عمومی تجربه می کنند ‏ًًٌُِزنان بیشتر می ترسند و این به ” پارادوکس ترس“ می انجامد. کاسکلا با ذکر دلایل زیر این پارادوکس را زیر سؤال می برد:

·        مناسبات زنان و مردان با جنایت را نمی توان مستقیماَ با هم مقایسه کرد.

·        تجربیات زنان از تجاوز تنها توسط خود آنان قابل شناسایی است.

·        وضعیت های تهدیدآمیز به مثابه زنگ خطری برای آسیب پذیری عمحل کرده و موجب ترس می شوند.

·        ترس از تجاوز از این واقعیت ریشه می گیرد که به شدت جدی و نسبتاَ محتمل است.

·         ترس می تواند بازتاب مناسبات جنسیتی قدرت باشد: جنایات ساختاری نظام مند به جای حملات واقعی .

·         تحرک محدود ممکن است تعداد حملات به زنان را کاهش دهد اما خطر حمله در صورت بیرون آمدن از خانه را کاهش نمی دهد.(کاسکلا 304:1997)

وی ترس زنان را یک ”ناهماهنگی معقول“ نام می نهد. به چشم آمدن و جرات پیدا کردن برای غلبه بر ترس اغلب نتیجه ی ”در خانه ماندن“ است. محله ی خود شخص ” بوی  امنیت “ می دهد. زنان با خوب شناختن محیط اعتماد به نفس پیدا می کنند. تغییر مسیر، عبور از خیابان و ماندن در خانه از نشانه های قدرت نسبی زنان در فضا در مقایسه با مردان است که باید بین ترس و مراقبت مدیریت شود. همان طور که کاسکلا اشاره می کند ، زنان در این فرایند هم جرات و هم ترس نشان می دهند. زنان به عنوان تولید کنندگان فعال فضا عمل کرده و آن را به نفع خودشان اصلاح می کنند. به نقل از یکی از پاسخگویانم کاسکلا :

         من گاهی اوقات برای پیاده روی در پارک مرکزی مادربزرگم را با خود می برم . او به ظاهر از هیچ چیز و هیچ کس  نمی ترسد... امیدوارم من هم در سن او ترس را کنار بگذارم.

" محیط شهری اغلب به عنوان محیطی بی رحم و خطرناک برای زنان توصیف شده است ، اما این محیط همچنین می تواند با آزادی های دلفریب و امکانات فراوانی که دارد به عنوان پیش شرط رهایی زن و پروراننده ی حس زنانه ی مثبت  شهری باشد. (کاسکلا 1997:316)       

به نقل از شهر، خود، جامعه اثر میشل باندرز                                                                                               

مارال

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد