به استقبال روز مادر

سه شنبه 19 خرداد ماه سال 1388


تمام کودکی ام چروک افتاده زیر چشمانت

که سرمه می کشیدی آنها را

روزی که تمام دنیا یک جا در نگاهت آرام می گرفت

آن روز

که پیراهن پریان را از روی قامت تو می دوختند.

آن روز

که خود را در ظهر پس کوچه های بلوغت جا گذاشتی

با یک «آری»

از نو بشمار

ما شش نفریم و تو همیشه تا 5 شمرده ای

روزی هزار بار دویده ای

تمام مسافت زمین را

برای رسیدن به آرزوهای دیگران

آه...

نگران نباش

شب زود می خوابم و خوابهای خوب می بینم

قول می دهم

روزها که تنهایی

به خانه ای فکر کن بدون آشپزخانه

مقابل آینه بایست

تو همان دختری؟!

که ایستاده رو به روی روزهای بی خیالی

یا نشسته بر بی خیالی روزها؟!

...

آرزوهایت را به کدام باد دادی؟

تاریخ من

تو را تکرار نخواهد کرد.

من عاشق می شوم

شعر می گویم

موهایم را بارها و بارها مقابل آینه شانه می زنم

و تمام آرزوهای دنیا را زیر لب زمزمه نخواهد کرد.

من به تمام آرزوهایم خواهد رسید.

حتی اگر تمام کودکان زمین فرزندان من باشند.

حتی اگر تمام مردان زمینی

مرا با انگشت به هم نشان دهند.

مادر

من انتقام تو را از تمام آرزوهای دنیا خواهم گرفت! 

«فائزه شکری»

 

فروغ

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد