من بهترم یا علی؟

شنبه 17 اسفند ماه سال 1387


همیشه به ما گفته اند برای گرفتن حق باید جنگید .و من همیشه در تمام طول زندگیم برای گرفتن حقم جنگیده ام . برای گرفتن حقم از تمام کسانی که من بودنم را باور نکرده اند.  

من عادت نکرده بودم مرا کوچک بشمرند مادرم مرا باور داشت .پدر همیشه میگفت تو میتوانی ... و من این را باور داشتم . ولی نمیدانم چرا آدمهای دیگر توی کلاسهای مهدکودک اینگونه نبودند نمی فهمیدم چرا عمو میگوید علی من حتما از منا زرنگتر است علی پسر است منا تا کجا میتواند این مبارزه را ادامه دهد حتما شکست میخورد . هیچوقت فراموش نمیکنم حتی مادر هم جوابی به عمو نداد.  

عمو از کجا میدانست؟ چرا مارا مقایسه میکرد؟.  علی دوست من بود !او مثل من بود  تا وقتی عمو نگفته بود علی باهوشتر است مثل من بود. از آن موقع بود که فهمیدم بی آنکه مرا بشناسند یک برچسب دارم آن اینست که دخترم وشاید مهمتر از آن پسر نیستم.  

در تمام سالهای زندگیم خواستم به عموهایم ثابت کنم من میتوانم هنوز هم تلاش میکنم هنوز هم میخواهم شاید برای همین وقتی میگویند نمیتوانی بیشتر تلاش میکنم وقتی میگویند هر چقدر تلاش کنی نمیرسی.  ولی حالا مطمئنم اشتباه میکنند باید آگاهشان کنم باید به مادر بگویم اشتباه کرد جواب عمو را نداد . 

باید بگویم مادر حالا خودت ببین من بهترم یا علی؟

 

منا