اعتیاد یا وابستگی به مواد مخدر به عنوان یک آسیب اجتماعی هزینههای سنگینی را به دنبال دارد و دامنه آن گاه آنچنان گسترده میشود که تمام شئونات زندگی فردی و اجتماعی افراد یک جامعه را تحت تاثیر قرار میدهد.
طبق تعریف سازمان بهداشت جهانی اعتیاد یک حالت مسمومیت متناوب یا مزمن است که به سبب استعمال مکرر دارو پدید میآید.در تعریف دیگر اعتیاد وضعیتی دانسته شده که شخص توانایی کنترل خود را در استعمال یک دارو از دست داده و آنقدر این دارو را مصرف میکند تا به خود و جامعهای که در آن زندگی میکند آسیب رساند.
اگر تعریف برساخت گرایان را بپذیریم، میتوان گفت اعتیاد در ایران تبدیل به یک مسئله اجتماعی (social problem) شده است. زیرا بسیار شایع است _ با نرخ 2تا 3 میلیون نفر در کشور ( صدیق ،155:1383) _ و تبعات بسیاری را به دنبال داشته است ، دید خوشبینانهای نسبت به حل آن وجود دارد و عموما معتقدند می توان راهحلی برای آن یافت و از آن مهمتر اینکه نوعی اراده عمومی برای رهایی از آن وجود دارد، NGOهای فعال در این زمینه، مراکز ترک اعتیاد، ... از مصادیق آن است.
هم چنین در سالهای اخیر تغییر چشمگیری در نوع نگاه مسئولان امر به معتادان در جامعه ایجاد و از سیاستهای کتمان، زندان، شلاق و... دور شده است . تاکید بر بیمار و نه مجرم دانستن فرد معتاد، تاسیس مراکز گذری ترک اعتیاد DIC) )، طرح بیمه نمودن معتادان، توزیع متادون رایگان در مراکز ترک اعتیاد، همکاری با سازمانهای غیر دولتی فعال در زمینه اعتیاد، افزایش چشمگیر بودجه ستاد مبارزه با مواد مخدر، ایجاد دستگاههای خودپرداخت سورنگ و... را می توان از نمودهای این تغییر نگرش دانست .
درباره میزان آمار دقیق معتادان در کشور اتفاق نظر وجود ندارد. در سال 1382 وزارت بهداشت با همکاری UNDPC با اجرای تحقیقی مشترک تعداد معتادان سراسر کشور را بیش از 3 میلیون و هفتصد هزار نفر اعلام نموده است که از این میزان 2 میلیون و 547 هزار نفر آنها سوء مصرف و وابستگی شدید داشتند و 1 میلیون و 214 هزار نفر آنها مصرف تفننی داشتند. (منصوری:1386). در سال جاری(1386) آمارهای اعلام شده توسط مسئولان ستاد مبارزه با مواد مخدر حاکی از آن است که 1 میلیون و200 هزار نفر معتاد واقعی و 800 هزار مصرفکننده تفننی در کشور وجود دارد. (تهران امروز ) به همین ترتیب درباره تعداد واقعی مصرف کننده زن هم نمیتوان با صراحت سخن گفت. برخی منابع میزان آن را 36 هزار نفر اعلام نمودند(همان) در مجموع میتوان گفت که زنان 5 تا 10 درصد از معتادان کشور را تشکیل میدهند .
بر اساس آمارهای موجود میانگین مصرف سالیانه مواد مخدر در کشور 1000 تن است که فقط 15 درصد کشف میشود (صدیق ،1383:155) معتادان ایرانی سالانه دو تریلیون و 687 میلیارد و 990 میلیون و 922 هزار تومان معادل سه میلیارد دلار یعنی 15 درصد از درآمد نفتی کشور در شرایط عادی را صرف مواد مخدر میکنند.(ایسنا :1/8/1386) و به ازای هر 4 مصرف کننده یک خرده فروش فعالیت میکند.این آمار به خوبی هولانگیز بودن مسئله و شدت فراگیر بودن آن را در ایران را نشان میدهد.
اعتیاد به مواد مخدر غالبا امری مردانه تلقی میشود و تصور قالبی که از معتاد در جامعه وجود دارد عموما مردی است که در خماری به سر میبرد. زنان معتاد در پژوهشهای مرتبط با اعتیاد یا حضور ندارند یا در حاشیه انگاشته میشوند. در برنامهها و سیاستهای مبارزه با مواد مخدر و اعتیاد نیز توجهی به زنان نمیشود. توجیه رایج چنین رویکردی این است که آنها در اقلیتند و یا اینکه در مجموع چندان تفاوتی بین زنان و مردان وجود ندارد و متغیر جنسیت در این مورد چندان موثر نیست.در سالهای اخیر با رشد نرخ اعتیاد زنان رشد _ «طی 4 سال گذشته رشد اعتیاد زنان 3 برابر مردان بوده است.» (نعیمی:1386)_ توجه بیشتری به این مسئله ایجاد شد.
جنسیت متغییر مهمی در پدیده اعتیاد است. نقشهای جنسیتی که برای زنان در جامعه تعریف میشود و کلیشههای جنسیتی که در ارتباط با آنها وجود دارد در تضاد با تصورات موجود از یک معتاد قرار میگیرد. اعتیاد زنان نقشهای پذیرفته و مورد انتظار از زن را در جامعه مغشوش مینماید و مسایل و مشکلات متعددی را به همراه میآورد که بعضا نسبت به اعتیاد مردان بیشتر است؛ جامعه استفاده از مواد مخدر توسط زنان را به عنوان یک انحراف مضاعف در نظر میگیرد و آن را غیر قابل بخشش میداند. تقدس نقش مادری و فداکاری و از خودگذشتگی که در ارتباط با آن تعریف میشود تناقض غیرقابل پذیرشی با زنی دارد که برای تامین مواد مصرفی خود حاضر به انجام هر عملی است. میزان طرد زنان معتاد از خانواده بسیار بیشتر از مردان است، و اعتیادشان کمتر مورد پذیرش نزدیکانشان قرار میگیرد. کتمان این مسئله از سوی نزدیکان باعث میشود زنان معتاد نسبت به مردان فرافکنی بیشتری از خود نشان دهند و کمتر خود را معتاد بدانند و گمان برند میتوانند کنترل مواد را خود به دست بگیرند.
اعتیاد زنان بیشتر در محیطهای عاطفی و خانوادگی تجربه و تعریف میشود. نتایج به دست آمده از تحقیقی نشان میدهد/6 52درصد از زنان اولین تجربه مصرف مواد را در منزل،7/ 23درصد در مهمانیهای خانوادگی و5/17درصد در مهمانیهای دوستی و به پیشنهاد یکی از نزدیکان داشتند؛ همچنین بیشتر متاهل بودهاند. با توجه به سن شروع مصرف زنان -5/ 27سال در مقابل 8/21 سال برای مردان _ و میانگین سن معتادان _7/ 37 در زنان و 3/33 در مردان_ میتوان گفت اعتیاد زنان از الگویی مردانه تبعیت میکند به گونه ای که ابتدا مردان و سپس زنان را درگیر میکند.
اگر چه میتوان گفت شاخصهای وابستگی به مواد مخدر در هر دو جنس یکسان است اما برخی مواد تاثیر مخربتری بر زنان دارند و به گونهای متفاوت بدن را درگیر میکند. «سوء مصرف مواد در بین زنان احتمالا با بیماریهایی نظیر سوء تغذیه، فشارخون بالا، و بیماریهایی که از طریق جنسی انتقال مییابند در ارتباط است.» (صفری،23:1383)استفاده تزریقی مواد و استفاده از سرنگ مشترک و هم چنین رفتارهای پرخطر جنسی زنان را در معرض خطر بیماریهایی چون هپاتیت و ایدز قرار میدهد. اگر چه هر دو جنس در معرض خطر این مواد قرار دارند اما احتمال ابتلا زنان بیش از مردان است. «زمانی که زنان به ایدز آلوده میشوند تقریبا با نصف مقدار ویروس نسبت به مردان، بیماری در آنها در زمان مشابهی به مرحله شکفتگی و کامل شدن میرسد.» همچنین روی عملکردهای تکثیر و تولید مجدد تخمک، بینظمی دوره قاعدگی، توقف زود هنگام قاعدگی و قاعدگی بدون تخمکسازی تاثیر میگذارد. در دوران بارداری انتقال اعتیاد به نوزاد، افزایش سقط خودبهخودی، مرگ و میر پیش از زایمان، تولد نوزاد با وزن کم و مشکلات رفتاری و رشدی در کودکان را به همراه میآورد. (همان)
در علل گرایش زنان به مواد مخدر عوامل مختلفی بیان میشود. از آن میان عوامل فردی وزن بیشتری دارند. عواملی نظیر ناراحتیهای روحی و روانی، دردهای جسمانی، سوء مصرف دارویی را می توان نام برد.
میزان افسردگی در زنان به دلایل مختلف بیشتر از مردان است و به تبع آن میزان استفاده آنان از داروهای آرامبخش، سوء مصرف دارویی و گرایش به مواد مخدر برای کاهش افسردگی بیشتر خواهد بود. تحقیقی نشان میدهد «آن دسته از مردانی که قبل از آغاز استعمال مواد مخدر از نظر کلینیکی مبتلا به افسردگی بودند متعاقبا به استعمال مواد مخدر بالاخص کوکائین و الکل جهت کاهش افسردگی روی آوردند .» ( ستاد مبارزه با مواد مخدر :1378)
تریاک در ایران هنوز مصرف سنتی و دارویی دارد و به عنوان دارو کاربرد بسیاری مییابد. از طرفی با توجه به شرایط زندگی زنان، ویژگیهای جسمانیشان و میزان ابتلای آنان به انواع بیمارها در طول زندگیشان، بسیاری از زنان معتاد دردهای جسمانی را از عوامل شروع مصرف خود ذکر می کنند.
عوامل خانوادگی و اجتماعی هم در گرایش زنان به اعتیاد بسیار موثر است. مشکلات و تنشهای خانوادگی، مصرف سایر اعضای خانواده، دسترسی آسان به مواد مخدر، محیط اجتماعی آلوده و... را میتوان در سوء مصرف مواد مخدر در زنان موثر دانست.
خانواده ای که یکی از اعضایش مصرفکننده باشد، شرایط را برای ابتلای سایر اعضا مستعد میکند. زنان به دلیل ساختار قدرت پدرسالارانه درون خانوادهها میزان آسیبپذیریشان بیشتر است. زنانی که همسران معتاد دارند عموما مسئولیت زندگی را به دوش میکشند که شامل تامین مواد برای همسرانشان هم میشود. فشار فزاینده که این زنان برای زندگی متحمل میشوند بسیاری از آنان را مستعد استفاده از مواد مخدر میکند. همچنین با فرض مقاومت در برابر مصرف مواد احتمال آلوده شدن آنان_ به دلیل استنشاق مداوم مواد _ بسیار زیاد است. فرزندان هم در این شرایط درگیری شدیدی با مواد مخدر مییابند. این در شرایطی که مادر مصرف کننده است _با توجه به نقش برجسته شده زن در مقام مادر خانواده_ نمود بیشتری دارد. هم چنین حجم خشونتی که به زنان در خانوادههای معتاد اعمال میشود بسیار زیاد است که این خود میزان آسیبپذیری زنان را در برابر سوء مصرف مواد بیشتر میکند.
اعتیاد به مواد مخدر اغلب با اعمال مجرمانه همراه میشود. فرد معتاد برای تامین مواد مصرفی خود مستعد انواع جرایم است. میزان و نوع جرایم در زنان و مردان متفاوت است. اکثر زنان مواد مخدر را در خانه مصرف میکنند و به همین دلیل اعتیاد آنها آشکار نمیشود و کمتر با دیگر اعمال مجرمانه همراه است. زنان کمتر وارد باندهای قاچاق مواد مخدر میشوند و اغلب برای تامین مواد مصرفی خود به اعمال کمتر خشونتآمیز و آنچه جرایم خرد نامیده میشود دست میزنند. آنچه زنان معتاد اغلب با آن درگیر می شوند روسپیگری است که آنها را در معرض مخاطرات بیشماری قرار می دهد باروریهای ناخواسته، بیماریهای مقاربتی، ایدز، هپاتیت و... از آن جمله است.
زنان معتاد در درمان نیز در وضعیت شکنندهتری نسبت به مردان قرار دارند. اغلب از حمایتهای خانوادگی برخوردار نیستند، از لحاظ مالی دچار مشکل میشوند، امکانات ترک برایشان بسیار محدود است. هم چنین آگاهی زنان نسبت به اعتیاد و نشانههای آن کمتر از مردان است. درنتیجه نبود آگاهی ترجیح می دهند درمان را از طریق نظام بهداشت روانی دنبال کنند تا اینکه از امکانات درمان اعتیاد بهره گیرند.
همانگونه که مطرح شد اعتیاد در ایران تبدیل به یک مسئله اجتماعی شده است. مسئله ای که حل آن بدون توجه به ویژگیها و تفاوتهای جنسیتی موجود لاینحل باقی میماند.
فهرست منابع:
_ پژوهشکده زنان دانشگاه الزهرا (1378)، مجموعه مقالات همایش علمی_کاربردی اعتیاد و خانواده، ستاد مبارزه با مواد مخدر ریاست جمهوری.
_ صدیق، رحمتالله (1383) ، آسیب شناسی اجتماعی، نشر آن
_ صفری، فاطمه، (1383)، اعتیاد زنان؛ تفاوتهای جنسیتی در زمینه سوء مصرف مواد و درمان آن، پژوهشکده ملی مطالعات مواد مخدر ایران
_منصوری، آذر، سه معضل گریبانگیر ایران؛ بیکاری،اعتیاد، روسپیگری، سایت کانون زنان www.irwomen.org