-
تولد من...
چهارشنبه 30 تیرماه سال 1389 00:03
امروز یک 25 سالگی با شکوه را آغاز کردم. به سبب این راهرو، این دوستی راهرویی و ...
-
به استقبال روز مادر...
یکشنبه 9 خردادماه سال 1389 21:01
1. از دیروز دارم فکر می کنم کودکی که نباید به دنیا بیاید، دنیا نیاید بهتر است! به مادرم نگفتم کودکی که انتظارش را می کشیدیم،مرد. نمی توانست بچه اش را بزرگ کند. نتوانست بچه اش را سقط کند. نمی خواست مادر افسرده فرزندش بماند. به دنبال مادر بودیم برای فرزند نیامده اش... اکرم آرام می گوید انگار که نمی خواهد کسی بفهمد: بچه...
-
سرزمین من...
شنبه 25 اردیبهشتماه سال 1389 21:33
شاید شاید سرزمین همان گربه ای بود: همان گربه ی سپید ملوس که یک شب گرگهای هار بردندش، دریدند و خوردندش و من هرگز ندیدمش «زیبا کرباسی»
-
پرواز را به خاطر بسپار...
شنبه 24 بهمنماه سال 1388 19:23
دلم گرفته است دلم گرفته است به ایوان می روم و انگشتانم را بر پوست کشیده ی شب می کشم چراغ های رابطه تاریکند چراغهای رابطه تاریکند کسی مرا به آفتاب معرفی نخواهد کرد کسی مرا به میهمانی گنجشکها نخواهد برد پرواز را به خاطر بسپار پرنده مردنی است .
-
آیه های زمینی
چهارشنبه 9 دیماه سال 1388 00:38
خورشید مرده بود خورشید مرده بود ... و فردا در ذهن کودکان مفهوم گنگ گمشده ای داشت آنها غرابت این لفظ کهنه را در مشقهای خود با لکه درشت سیاهی تصویر می نمودند... چقدر دی ماه برای زاده شدن زمان خوبیست فروغ...
-
...
یکشنبه 15 آذرماه سال 1388 20:14
1. اشک در چشمانش حلقه زده بود اما به روی خودش نمی آورد. صدایش زدم: - مامان ! چی شده؟ هنوز که هیچی معلوم نیست؟ جوابم را نداد. نگاهش را از من دزدید تا نگرانی اش را نبینم . نبینم چطور نگران است که مبادا روزهای آخر زندگی اش باشد و کلی کار نکرده و آرزوی ندیده را بگذارد و برود! اشکهایش را قورت می دهد و با جدیت می پرسد: -...
-
توقع
سهشنبه 10 آذرماه سال 1388 22:18
هیچ میدونستید که از شما به عنوان یک زن با وجودی که جنس دوم هستید ، چقدر توقع وجود داره؟ بگذارید از کودکی شروع کنیم و به همین ترتیب با بالا رفتن سن و واگذاری نقش های متفاوت ادامه بدیم . درکودکی یعنی زمانی که شما یه خانم کوچولو هستید ، از شما انتظار دارند که یک موجود منفعل باشید ، دعوا نکنید ، اگر هم کردید زود کوتاه...
-
زایمان امری طبیعی است:
یکشنبه 17 آبانماه سال 1388 22:36
چندوقتی بود، به گمانم خیلی وقت، که دستاش تا آرنج خواب می رفت، دست راستش بیشتر؟، سردرد را که همیشه انگار داشت، گرچه به لطف کدئین و چراغهایی که می تونستن خاموش بشن مشکل چندانی نبود، گردنش، و کمرش هم، اذیتش می کردن، به خصوص وقتی ساعت ها تا پایان وقت اداری پشت میز می نشست و تایپ می کرد یا وقتی مراسم جاروکشی و مرتب کردن...
-
اندر خواستگار و خواستگاری...
جمعه 15 آبانماه سال 1388 20:43
1. مریم جان بیا خاله... اومده! من و مریم به این جمله مادرم عادت کرده بودیم . این جمله نشان از یک واقعه بود! - پاشو مریم جان. یه خاله جدید پیدا کردی... مریم همیشه با آمدن این خاله ها عزا می گرفت. خاله هایی که به خانه ما می امدند و او مجبور می شد برای هر کدامشان نقش دختر مادرشوهر پسند را بازی کند! یک بار به مادرم گفتم...
-
تازه داشتیم لذت میبردیم!
دوشنبه 11 آبانماه سال 1388 21:08
کوچه های پیچ در پیچ منتهی به خانه ی خورشید ؛حس آشنایی رو بمن داد . به شکل عجیب و دوست داشتنی منو به دوران کودکی ام برد .احساس غریب بودن نمیکردم . فروغ دم در ورودی منتظر من بود . رفتیم تو ؛ ساختمونش از اونی که فکر میکردم داغون تر بود ولی دوستش داشتم .کاملا حس یه پناهگاه رو داشت .پناهگاهی که هر چقدر در و دیوارش بد شکل...
-
مویه از من نیست! از روزگاریست که...
سهشنبه 5 آبانماه سال 1388 11:32
در کتابخانه کوچک دانشکده نشسته ام. کتابخانه ای که طبقه بندی شده است. خواهران/ برادران، کارشناسی/ کارشناسی ارشد. به گمانم سر جای خودم نشسته بودم که دختری پرسشنامه ای برایم آورد. -وقت دارید پر کنید؟ سئوالاتش درباره نوع و تقسیم کار در منزل بود. با این گویه ها بیشتر مرد، بیشتر زن، به طور مشترک و آیتم های مورد بررسی در...
-
اعتیاد زنان، شاخصها و پیامدها
جمعه 1 آبانماه سال 1388 13:34
اعتیاد یا وابستگی به مواد مخدر به عنوان یک آسیب اجتماعی هزینههای سنگینی را به دنبال دارد و دامنه آن گاه آنچنان گسترده میشود که تمام شئونات زندگی فردی و اجتماعی افراد یک جامعه را تحت تاثیر قرار میدهد. طبق تعریف سازمان بهداشت جهانی اعتیاد یک حالت مسمومیت متناوب یا مزمن است که به سبب استعمال مکرر دارو پدید میآید.در...
-
دختران تهرانی زیر نگاه تیزبینانه یک جامعه شناس
سهشنبه 28 مهرماه سال 1388 02:58
استاد جامعه شناسی آموزش و پرورش: چند روز پیش رفته بودم میدون ژاله ؛ یه دختری رو دیدم ؛ موهاشو سیخ سیخی کرده بود هرچی نگاه کردم شالشو ندیدم . گفتم خدایا پس شالش کو ؟ گفتم نکنه انقلاب شده ؛ من نفهمیدم ! کسی ما رو خبر نکرده ! دختره ورپریده هم عین خیالش نبود که این همه مرد دارن نگاهش میکنن . زمان ما درسته دخترها حجاب...
-
خواب
جمعه 24 مهرماه سال 1388 19:00
1 . مادرم مدام خواب می بیند نوزادی به دنیا آورده. بارها این خواب را برایم تعریف کرده گاهی نوزادش پسر است و گاهی دختر. گاهی دارد درد می کشد، گاهی از درد فارغ شده. گاهی نوزادش قشنگ است و سالم، گاهی نوزادش نقصی دارد و قیافه اش به دل نمی نشیند . گاهی با صدای لالایی خواندن خودش بیدار می شود لالایی هایی که ما دخترانش از...
-
به بهانه روز کودکی که گذشت و به هیچ کار نیامد ...
یکشنبه 19 مهرماه سال 1388 21:48
« ... آدم بزرگها ارقام را دوست دارند. وقتی با ایشان از دوست تازه ای صحبت می کنید هیچوقت از شما راجع به آنچه اصل است نمی پرسند. هیچوقت به شما نمی گویند که مثلا صدای او چطور است؟ چه بازیهایی را بیشتر دوست دارد؟ آیا پروانه جمع می کند؟ بلکه از شما می پرسند: «چند سال دارد؟ چند برادر دارد؟ وزنش چقدر است؟ پدرش چقدر درآمد...
-
لذتی که در انتقام هست دربخشش نیست
یکشنبه 19 مهرماه سال 1388 00:42
بهنود متهم به قتل غیر عمد در سن ۱۷ سالگی ؛ آخرین ساعتهای عمر خود را میگذراند . این در حالی است که پیش از این ۶ بار حکم اعدام به او ابلاغ شده و ۳ بار از این ۶ بار به پای چوبه ی دار رفته و برگشته ... اما ایا این بار هم معجزه ای کوتاه و موقتی رخ میدهد ؟ شاید هنوز امیدی داشته باشد ُ شاید هم خسته است از این همه بلاتکلیفی و...
-
آقا! سید خندان؟
شنبه 18 مهرماه سال 1388 11:08
۱. ساعت 10.30 است و من سر یکی از خیابانها منتظر تاکسی هستم. ماشینهایی که از کنارم می گذرند چند واکنش نشان می دهند. یا با تعجب از ماشین خیره می شوند و کلی سئوال و توبیخ و... در نگاهشان موج می زند! یا با نیشخند بوق می زنند البته گاهی عملگراتر می ایستند و ... یا نمی بینند مرا! بالاخره ماشینی می ایستد و سوار می شوم: _...
-
چند قدم با حجاب
یکشنبه 12 مهرماه سال 1388 21:36
1. کنار بزرگراه ایستاده ام در انتظار تاکسی. _ آریانا ... سوار می شوم . راننده از آینه جلوی ماشین مرا مخاطب قرار می دهد. _ هی آریانای خدا بیامرز! لبخند می زنم و به بیرون خیره می شوم . می دانم دلش پرتر از آن است که نیاز به همراهی من داشته باشد. : _ می گم خدا بیامرز می خندی! شما که سنت قد نمی ده! مَثَل می گم الان شما اون...
-
قدرت
جمعه 10 مهرماه سال 1388 16:06
در رسوبات تاریخمان زیستن امروز کج بیلی بیرون کشید از دل خاک سست زمین بطری کهربای صد ساله را دوای درمان تب یا افسردگی، داروی تقویتی برای زیستن بر کره ی ارض، در زمستانهای سخت، در فصلهای قطبی امروز درباره ی ماری کوری * میخواندم : خودش باید میدانسته که بیماریش ناشی از پرتوهای رادیوییست جسمش سالها در معرض بمباران عنصری...
-
پدری
چهارشنبه 8 مهرماه سال 1388 21:49
1. زن صاحبخانه تلفن می زند و حال پدرم را می پرسد. با وسواس درباره عملش حرف می زنم و توضیح می دهم که حالش خوب است. تلفنمان با این جمله او تمام می شود: - قدر باباتو بدون خیلی مرد نازنینیه. خدا سایه اش رو از سرت کم نکنه! با این جمله کلنجار می روم، به سایه پدرم می اندیشم و به امتدادش. سایه ای که به قول زن صاحبخانه بر سرم...
-
طرز پخت ماکارونی
سهشنبه 7 مهرماه سال 1388 23:13
رشته های ماکارونی رو که انداختی توی آب جوش؛باید منتظر بمونی تا اینکه بپزن. اگر آشپز با تجربه ای باشی از شکل ایستادن رشته ها میتونی بفهمی که پخته اند یا نه . رشته های پخته رو وقتی که توی دست میگیری ؛کاملا منعطف و رها هستن ؛اما اگر رشته های نیمه پز رو توی دست بگیرید ؛مدام سعی میکنن خودشون رو بالا بکشن ؛ خودش رو میگیره ؛...
-
شعری بر کاغذ دیواری . . .
سهشنبه 7 مهرماه سال 1388 16:14
پنجره خواب بود که ازدحام شهر به شیشه خورد در پرسه های ۵ عصر همیشه بوی نم می دهد اتاق و هیچ جای شهر کسی مرا فکر نمی کند چه خوب ! دهان لیوان بوی چای می دهد. روزنامه را باز می کنم... صدای خسته ای/مثل حرف های مادر بزرگ/وقت رفتنش /وقتی که درد بودو مرفین نمی زدند/ می خوردو می تپدو می رود/میان من دیواروپنجره /و هر روز ۵...
-
...
جمعه 3 مهرماه سال 1388 22:12
مهر و مهرداریتان مستدام مهرتان مبارک...
-
به بهانه مهر
پنجشنبه 26 شهریورماه سال 1388 22:50
اولین زمزمه های تحصیل دختران از آن میرزا صالح شیرازی بود که گزارشاتی درباره آموزش دختران اروپایی در سفرنامه اش آورده بود. وی که درحدود سالهای 1816_1819 م در اروپا به سر می برد از آموختن زبانهای مختلف، خواندن و ساز زدن، خیاطی و آداب خانه داری و طریقه رفتار با شوهران و منسوبان آنها توسط دختران حرفهایی زده بود که هم چنان...
-
اندکی درباره اکوفمینیسم
شنبه 21 شهریورماه سال 1388 09:59
اکوفمینیسم شاخهای از فمینیسم است که بین بوم شناسی و فمینیسم رابطه برقرار میکند . استدلال اصلی اکوفمینیستها این است که « سرکوب مردسالارانه زیر عناوین سود و پیشرفت، طبیعت را از بین می برد.» (هام، 133:1382) به طور کلی میتوان گفت «تمام اکوفمینیست ها بر سه مساله مشابه تاکید دارند: 1- روابط زنان با طبیعت،2 - ارتباط بین...
-
فمینیسم و ماهیت آدم
سهشنبه 17 شهریورماه سال 1388 13:26
بحث درباره ماهیت آدمی از مباحث مهم در فلسفه است. چگونگی نگریستن به این مسئله بخش مهمی از مبنای متافیزیکی هر دیدگاهی را تشکیل می دهد. فمینیسم به عنوان یک مکتب فکری دیدگاه خاص خود را دارد که با نقد به فلسفه آغاز می شود . فمینیستها به جریان غالب فلسفه در بحث ماهیت آدمی نقدهایی را وارد دانسته اند. از نظر آنها آنچه...
-
ساعت 10 شب
سهشنبه 17 شهریورماه سال 1388 10:52
ساعت ۱۰ شب بود ...زمان معمول حضور من هم خیابان های شهر به پایان رسیده بود... با دوستم خداحافظی کردم و به سمت ایستگاه تاکسی رفتم. مرد میانسالی با کیسه ای به دست در ایستگاه منتظر بود. 10 دقیقه ای گذشت ولی از تاکسی خبری نشد. آخر تاکسی ها هم به شکل دربسته کار می کردند تا ثابت کنند که 10 شب ساعت مناسبی برای بازگشت به خانه...
-
اولین سلام
دوشنبه 16 شهریورماه سال 1388 08:49
"آسمان پرواز و چشمه های سحر" انگار حلاوت این ماه تلخ جاودانه است . همسفر قصه ای که گذشت ! در تمام کوچه های بی درخت کاغذی نبود تا این قلم برای رفتن از تو شعر بخواند همین شد که آسمان شهر دیگر ترانه ای نشد! و پنجره ... با نگاه بسته بغض کرد و بسته ماند !
-
داستان من و فمینیسم!
دوشنبه 16 شهریورماه سال 1388 00:05
به فرزانه دوست سالهای دورم که اولین بار فمینیسم را با هم تجربه کردیم: سالها پیش زمانی که دختری 15 ساله بودم در یک گفتگوی دوستانه برای اولین بار با واژه فمینیسم مواجه شدم آنگاه که دوستم یکی از معلمانمان را _که اتفاقا بسیار دوست می داشتمش_ «فمینیسم» خواند. من بی آنکه بدانم فمینیسم به چه معناست با او مخالفت کردم زیرا که...
-
سلام
پنجشنبه 5 شهریورماه سال 1388 15:44
ما قبلاً یک جای دیگر بودیم، اما حالا این جا هستیم! مطالب زمانی که آن جای دیگر بودیم را می توانید در پست هایی که تحت عنوان "نوشته های قدیم" هستند ببینید.